پرش به محتوا

سنت و مدرنیته ،نبرد نهایی در ایران بخش یکم

اکتبر 2, 2011

بیش از یک قرن از آغاز جنبش تجدد خواهی ایران میگذرد، سالها پیش از آن  ملکم خان – پدر تجدد ایران – با نگاشتن جزوات و مقالات، پرسش کلیدی را مطرح ساخت:»چرا ما عقب ماندیم و آنها به پیش رفتند؟» و خود پاسخ را در قانون جسته بود. پیش از آن مردم – رعیت- حکومت حودکامه را طبیعی میدانستند و از آزادی و قانون و عدالت حقیقی چیزی به یاد نمی آوردند.پرسش طرح شده دهان به دهان گشت تا خانه ظلم را ویران کرد و جنبش آزادیخواهی مردم ایران متولد شد.میرزا ملکم خان
به واقع این جنبش در صدد رساندن کشور به قافله مدرنیزاسیون بود و به درستی تغییر را از نظام سیاسی آغازید، اما ، فروکاهیدن اصول دموکراسی به خواسته  آخوندها و سعی در تطبیق امیال و آرزوهای مدرن مردم و رهبران سکیولار مشروطیت با اصول اسلامی ، اولین جنبش دموکراسی خواهانه مردم ایران را به بیراهه برد و باردیگر جامعه را اسیر دوره ای هرج و مرج و پس از آن ظهور دیکتاتور کرد.
در هر جامعه شکافهای گوناگونی وجود دارد که این شکافها ، هر کدام بسته به شرایطی میتوانند مبداء تحول و دگرگونیهایی گردند.(بشیریه-دیباچه ای بر جامعه شناسی سیاسی ایران) اما مهمترین شکاف در جامعه در حال گذار ایران ، شکاف سنت و مدرنیته است.این شکاف در 120 سال گذشته همواره سبب رویارویی دو گروه هوادار توسعه و نوسازی و سنت گرایان  شده است.از جنبش مشروطیت تا جنبش سبز، تمامی حرکتهای سیاسی و اجتماعی ایران به دلیل فعال شدن این گسل به وقوع پیوسته است. امروز ، دوگروهی که در این سو و آن سوی این گسل ایستاده اند ، تمامی مردم ایران را شامل میشوند.تمامی ملت را میتوان به دوگروه تجدد خواه و سنت گرا تقسیم نمود. روشن است که سوی مدرنیت مردم بیشتری ایستاده اند که دستشان خالیست و سوی سنت گرایی علیرغم قلت جمعیت ، ثروت و قدرت و رسانه را جملگی در دست دارد.

سنت گرایان
سنت گرایان با استفاده ابزاری از دین، خود را نماینده خداوند بر روی زمین اعلام میکنند، به مردم طبقات فرودست که ضمناً اعتفادات مذهبی موروثی دارند میگویند که ما حافظ دین شما هستیم،  در نبود ما دین و ناموس شما را از دستتان بدر خواهند آورد، دحترانتان را به هرزگی میبرند و حجاب از سر همسرانتان بر میگیرند. به مردم میگویند که همه تجدد خواهان از صدر تا ذیل بدون استثنا عامل بیگانه بوده و هستند و آزادیخواهان به دنبال آزادی جنسی هستند تا لهو و لعب کنند! سنت گرایان، دموکراسی و آزادی را دستاویزی برای فریب انسانها اعلام میدارند و از مردم میحواهند به جای تلاش برای نیل به آزادی، به تلاش برای آزادی از «یوغ غیر خدا» دست بزنند و با سر سپردن به نمایندگان خدا بر روی زمین(!) که همانا روحانیون هستند، قدم به راه رشد و تربیت الهی گذارند.(مقدمه قانون اساسی جمهوری اسلامی را ببینید.) سنت گرایان با هر نوع نوآوری و تجدد مخالفند و برای آنکه مردم تحت سلطه خود را آرام و بی خبر از جهان نگاه دارند ، هر روز موانع بیشتری بر سر راه دسترسی به اطلاعات ایجاد میکنند.
آنان به درستی فهمیده اند که اگر ملت از روند توسعه و میزان آزادی و فواید دموکراسی در سرزمینهای دیگر به خوبی و عمیقاً آگاه شود ، به هیچ روی نظام نا عادل و زورگو و فاسد را تحمل نخواهد کرد. پس مبادرت به ایجاد موانع بر سر راه اطلاعات و آگاهی میکنند، رشته های علوم انسانی  که «علوم آگاهی دهنده» باید خواندشان را به میل خود تغییر میدهند و از تمامی مردم میخواهند که به سبک زندگی مطلوب روحانیون سنتی زندگی کنند. سنت گرایان که برای خود، شان «حق کامل» قائل هستند معتقدند که سعادت ملت و جهانیان در پیروی از افکار خشن و ضد انسانی ایشان است.

بسیج توده ها

سنت گرایی و پیروی از الگوهای پدرسالارانه ، در یک نظام سیاسی – مذهبی امری طبیعی است. در ابتدا روحانیون به عنوان رهبران دینی، عقاید خود را «حق مطلق» فرض کرده و بر خود واجب میدانند ، دین حدا را به بقیه مردم تحمیل کنند. پس از مدتی که روحانیون به مدیران سیاسی تبدیل شدند با سوءاستفاده از احساسات مردم، همه وسایل را برای حفظ انحصار قدرت در دست طبقه خود به کار میگیرند، شریعتی از نو بر میسازند تا برای سلطه خویش «توجیه شرعی» فراهم آورند. در این راه «بسیج اجتماعی» و نظریه هایی مانند «صدور انقلاب» و «تهاجم فرهنگی » و «جنگ نرم» مستمسک هایی هستند که جامعه را در وضعیت «توده ای» حفظ میکنند و امکان بسیج آنها را برای حکومت فراهم میسازند.
اصرار رهبران نظام به دشمن انگاشتن همه عالم به همین دلیل است، وگرنه نظام های توتالیتر به هیچ روی به دنبال ستاندن حق ملت خود از قدرتهای بزرگ نیستند. ایجاد دشمنی با تمام عالم – به جز چند کشور – فقط برای استمرار بسیج عمومی است.
استمرار این وضعیت نیمه جنگی ، ضمن توجیه نابسامانیهای ناشی از سو مدیریت و نبود دموکراسی و نظارت ، مردم را از شهروند به توده ای بی شکل تنزل میدهد. عزم حکومتهایی این چنین برای یکسان سازی مردم در سبک زندگی ، پوشش، رفتار و عقاید و حتی نوع خوراک – در حکومتهای کمونیستی با تحمیل قحطی و در ایران با وضع محدودیتهای مذهبی- برای تنزل آنان از مقام بلند شهروند ، که دموکراسیهای غربی به انسان داده اند ، به ماشین وفادار و گوش به فرمان حکومت است.
کارکرد کل نظام اداری ایران در نادیده گرفتن حقوق شهروندی از آنجا ناشی میشود که انسان به گوسفندی تشبیه میشود که به راهبری شبانان دانای رازدانی که روحانی نامیده میشوند ، سخت نیازمند است.

تجدد خواهان

تجدد خواهان اما، به دنبال توسعه و آبادانی کشور هستند. حاکمیت عقلانیت به جای سنت و ضابطه مند شدن روابط به جای تعلقات خانوادگی و قبیله ای و نهادسازی در جامعه مهمترین خواسته های آنان است.تجدد خواهان جامعه ای را میخواهند که همه افراد انسان – چنان که در نظام آفرینش نیز چنین است- از حق حیات، آزادی بیان و حفظ اعتقادات خویش برخوردار باشند. مسلم است که همگان برای آنکه جامعه ای قانونمند و امن داشته باشند ، اندکی از آزادیهای خویش به سود منافع همگانی دست میشویند. در چنین نظامی منافع و مالکیت فردی تا آخرین حد ممکن به نحوی که منافع افراد دیگر خدشه ای وارد نکند، محترم است.
داد گاهها و دستگاه قضایی بر اساس منافع جمعی و عقلانیت نسبت به برخورد با مجرم و مجازات او تصمیم میگیرد و روابط عاطفی ، قبیله ای ، مالی و صنفی بر روند اجرای عدالت تاثیری ندارد. حوزه عمومی برای دیالوگ بین شهروندان با یکدیگر و با نظام گشوده است و مشکلات در این حوزه بررسی و حل و فصل میشوند.
حق شهروندی حقی است که بر اساس آن حقوق انسانی آدمیان مورد حمایت قانون قرار میگیرد و تساوی در برابر قانون نه بر روی کاغذ و محصور در متون بلکه در عمل سیاستمداران رعایت میشود. بدیهی است که دموکراسی صد در صدی وجود ندارد و همه دموکراسیهای جهان ، کم و کاسنیهایی دارند، اما مفاهیم اولیه یک نظام دموکراتیک ، زمینه های نخستین رشد و بالندگی و زندگی در امنیت را ضمانت میکند. روشن است که رسیدن به حد مطلوب در دستور کار دموکراسیهاست و نظامهای دموکراتیک همراه با نیازهای اجتماع تغییر میکنند.

سنت گرایان در زمان تحرکات سیاسی روشنفکران صدر مشروطیت از دو منظر به  تکاپو افتادند: 1- با حمایت از شاه ، نقش خود را به عنوان تنها مرجع تحدید قدرت آنهم از جنبه نظارت مذهبی و شرعی تثبیت کنند. 2- از ورود تجدد به عنوان سست کننده عقاید اسلامی مردم جلوگیری کنند. چنانکه در داستان تاسیس مدارس به سبک جدید توسط رشدیه ، نگرانی خود را از آگاهی مردم و بعد از سکه افتادن بازار آخوند صراحتاً ابراز مینمودند.(دکتر ماشاءالله آجودانی- مشروطه ایرانی ، فصل رشدیه)

No comments yet

بیان دیدگاه