پرش به محتوا

کاوه ماییم!

جون 13, 2012
هان! زنجير به پايان
حادثه اى در راه است
خرداد آمده است باز كنون
 
شرم باد آن خرداد خون رنگ
ياران نقش زمين
دژخيم فرياد كشان و 
ديوانش در كمين
 
صبحگاه تلخ
سحرگاهى شرارت بار
تهران مست و خوش
خوابيده چون كودكى
غرق در روياى روز دگر 
غافل زانكه از دور 
مي آيد آواز رحيل
كي بنديان 
آمد آن روز 
كه بر بنديد بار
 
تهران ميتپيد در خون
تهران ايستاده همچون سرو
مي سراييد آزادى سرود
در غروب هر روز خرداد
مادر ما شهر تهران
سوگ فرزندى داشت
راستى را آنروزها
چرا تبريز هرگز
بر نخاست؟
 
شاهنامه باز باره
در بستر ما جاري  است
خون سهراب ها هنوز
گرم گرم در شريان ما
ميجهد فواره وار
سيل آسا ميزدايد غبار از 
چهره ها
 
آوايى در دوردست ميخواند
ضحاك از دماوند رهيده
زندان دگربار شكسته 
 بر تخت نشسته
خون ميخواهد كنون
 
هان خرداديان !
كاوه ماييم!
 
No comments yet

بیان دیدگاه